نتایج جستجو برای عبارت :

بخندد

به نام "او"
 
من دوست داشتم که بخندد ... رفتم
 
من دوست داشتم که بخندد ... گریستم
 
من دوست داشتم که بخندد،
 
من دوست داشتم که بخندی...
 
من دوست داشتم که بخندید...
 
من دوست داشتم که بخندیم...
 
اما نشد...
 
من دوست داشتم که بخندد... رفتم...
 
"مسافر"
اهنگ ای خدای عالم چگونه باورم شد آن که روزگاری پناه و یاورم شد با کیفیت عالی دانلود اهنگ رفتی و ندیدی که بی تو شکسته بال و خسته ام آهنگ بسیار زیبای رفته با صدای خانم الهه
اهنگ ای خدای عالم چگونه باورم شد
اهنگ ای خدای عالم چگونه باورم شد 
ای که رفته با خود دلی شکسته بردی
اینچنین به طوفان تن مرا سپردی
ای که مهر باطل زدی به دفتر من
بعد تو نیامد چه ها که بر سر من
بعد تو نیامد چه ها که بر سر من
ای خدای عالم چگونه باورم بود
آن که روزگاری پناه و یاورم من
شاید دیگر بی مزه و لوس یا زیادی باشد اما بگذارید این را هم از لذت های بچه داشتن بنویسم که دلم می خواهد وقتی به سمت بغلم می دود و دست هایش را دورم حلقه می کند و یک بوس روی صورتم می چسباند و ریز می خندد و لپش چال می افتد، زمان کش بیاید و دنیا در همین لحظه بیافتد روی دور تکرار، هی بدود بغلم، هی بوسم کند، هی بخندد، هی من بمیرم برایش.
کسی هست که هنوز شک داشته باشد برای بچه داشتن؟ 
ثروتمند ترین آدم روی زمین هم که باشی، اگر عاشق نباشی‌، تهی دستی بیش نیستی! اگر کسی نباشد تا هنگام شادی باتو بخندد، هنگام ناراحتی، باتو بگرید. منفعتش به چیست؟ کسی نباشد تا دستت را بگیرد، زیر گوشت نجوای عشق سر دهد. هرشب با دیدن چشمانش سر به بالین بگذاری و هر سحر با دیدن...
در این بیدادگاه دل فریبانه
نشستم بی قرار در حسرت خانه
در آنجایی که بودم من زمانی پر ز شادی
کنون هستم سرابی رو به وارونه..
کنارم زندگی ها غصه ها گلها گذشتند
زمان طی شد دلم گشت پر ز ویرانه..
به سان مرغ در زندان تمام روز میخوانم
چرا گشتم جدا از یار و کاشانه
دلم از غصه هایش قصه هایش شاد میخواند
به سان کودکی گاهی بخندد گاه هم گریه
هنوز خواند نوایی مرغک بی جان تنهایم
 نوایی تا شود پر این زمان و این غمک لحظه
ساده
مهر 1391
آره آقا...
هی هر چه قدر به روز های ظهور نزدیک تر میشویم٫ فضا سمی تر میشود٫ نفس ها تنگ تر میشود٫ قلب ها زیق تر ...
مثلا شب ها باید برود آدم راحت بخوابد...ولی اشک امانش نمی‌دهد... که باید آقای‌ش می‌بود و نیست...
مثلا باید خوشی کند تفریح کند بگوید بخندد...ولی خنده هایش از گریه هایش تلخ تر است...
که باید می‌بود و نیست...
که باید می‌بود و نیست...
که باید می‌بود و نیست...
دیروز دفاع کردم.
تازه به خانه برگشته ایم.
حال عجیب و غریبی دارم.
به شدت تشنه نوشتن و تعریف کردنم.
دنبال فرصتی می گردم که سر حوصله بنویسم.
 
پ.ن: پست را نوشتم و رفتم یک دل سیر گریه کردم:)
دیشب که به علی گفتم بعد از خواندن پستت گریه کردم می گفت شما دخترها چرا اینجوری هستید؟:) حالا بیاید ببیند امشب هم گریه کردم فکر کنم حسابی به من بخندد:)) اینطوری است دیگر! ما دخترها خوشحال شویم گریه می کنیم، ناراحت شویم گریه می کنیم، ندانیم چه مرگمان است هم گریه می کنی
یک بازی گروهی هیجان انگیز و مفرح می‌تواند بهترین گزینه برای سپری کردن اوقات در مهمانی‌ها و دورهمی‌های دوستانه و خانوادگی باشد. از این رو ما در ادامه 5 بازی گروهی مختلف را که مناسب مهمانی‌ها و دورهمی‌های دوستانه و خانوادگی هستند به شما معرفی کرده‌ایم
 
1. نقاش نابینا
در این بازی افراد به گروه‌های دونفره تقسیم می‌شوند و اعضای هر گروه پشت به هم می‌نشینند. نفر اول یک تصویر و نفر دوم در هر گروه یک کاغذ سفید و یک قلم در اختیار دارند. کسی که تصو
عکسِ بینظیری دارم از یک لحظه ی خوابِ عمیق عارفه السادات.عکس تازه ی تازه است.برای امروز صبح.وقتی که هنوز سرش رو از زیر پتو بیرون نیاورده بود و نگفته بود "خداروشکر نمیتواند من رو بگیرد.چون لولی هستم."دلم میخواست به جای این عکس از صبحگاه اتاقش، آن عکس با دهن نیم باز و چشمان زیر روسری و پتوی بیخ گولیش رو شر کنم.به واقع عکسِ مضحکیست.اما وجدانم اجازه نداد.ولی اگر برای بار چهارم به‌من پیام بدهد و به لولی بودنم به هنگام خواب بخندد حجت برمن‌تمام‌اس
دلتنگ نگاهت هستم احساس میکنم تا زمانی که تو باشی دنیا معنی دارد زندگی با حضور تو در این دنیا زیباست وقتی برای زنده ماندنت تلاش کردم نمی دانستم یک روز اینگونه خشنود خواهم بود دلم از حضورت لذت میبرد چشمانت دنیا را پر از رنگ میکند هیچگاه فکر نمی کردم یک موجود کوچک ناخواسته با تمام وجود خواسته اینگونه بیقرارم کند اینگونه عاقل سود بزرگ شود بخندد یک روز پرسیدی اگر مادر شوی او را بیشتر از من دوست خواهی داشت میخواهم بگویم نه حتی اگر مادر باشم موجود
به جای نابغه، خوشبخت تربیت کنید.خانواده ها می خواهند کودکشان را فلان کلاس و موسسه ثبت نام کنند تا نابغه شود و بعد از کلی رفت و امد ، نتیجه ای جز خشم و اضطراب و افسردگی برای کودکشان ندارد.گیریم که کودک شما بتواند یک عدد 8 رقمی را در یک عدد 5 رقمی ضرب کند و جوابش را در یک صدم ثانیه بگوید، یا بتواند در 15 سالگی لیسانس بگیرد، یا حافظ کل دیوان حافظ و سعدی و مولانا شود(اما معنای یک بیت آن را نفهمد) آیا آن وقت می تواند درست زندگی کند؟ از زندگی لذت ببرد؟ مس
خوش به حال آن مرد که در زندگیش تو راه بروی،
خوش به حال مردی که تو برایش شیرین زبانی کنی،
خوش با حال مردی که دست های قشنگ تو دگمه های پیراهنش را باز کند و ببندد
تا لب هایت به نجوایی بخندد،
خوش به حال من...
(عباس معروفی)
پ.ن:به وقت بیست و پنج اسفند نود هفت❤
 
چندی ست که خانواده ها در این تب و تاب افتاده اند که کودکمان را فلان کلاس و بهمان موسسه ثبت نام کنیم تا نابغه شود.و بعد از کلی رفت و امد نتیجه ای جز خشم و اضطراب و افسردگی برای کودکشان ندارد.
گیریم که کودک شما بتواند یک عدد 8 رقمی را در یک عدد 5 رقمی ضرب کند و جوابش را در یک صدم ثانیه بگوید، یا بتواند در 15 سالگی لیسانس بگیرد...
آن وقت می تواند درست زندگی کند؟از زندگی لذت ببرد؟ مسایلش را حل کند؟ درست تصمیم بگیرد؟ دوست پیدا کند؟  اصلا می تواند بخندد
کسی نشسته توی من و دارد با تمام وجود زجه می‌زند. کسی نشسته قاه قاه می‌خنند، کسی دست می‌گذارد روی زشت عکس بچه‌گی‌اش که آن را نبیند، کسی مانتوی سبز مغز پسته‌ای پوشیده که از دکمه‌هاش متفنر است، کسی مانتوی زرد مخمل بی‌دکمه تن کرده، کسی نمی‌تواند حرف بزند، کسی فریاد می‌کشد و دست‌هاش را می‌بلعد، کسی خواهرش را در آغوش گرفته تئاتر می‌بیند، کسی می‌رقصد، کسی ادای اسفنج دریایی بودن را در می‌آورد، کسی تو را در آغوش گرفته می‌خوابد، کسی نمی‌خو
زنید از شعف جام صهبا به همرسیدند زهرا و مولا به همبشارت ز مرجان و لؤلؤ دهیدرسیدند آری دو دریا به همبه توصیف آن واژه حیران شودبریزد حروف الفبا به همعلی گشت زهرا و زهرا علیدوتا آینه رو به مهتاب ِ همربودند از هم دل و دیده راو دادند عمری تماشا به همعجب باغبانی‌ست امشب رسولکه پیوند زد تاک و طوبی به همچه تلفیق بکری‌ست! در نزد آنبریزد خطوط چلیپا به همازل تا ابد مات این لحظه شدو لبخند زد کل دنیا به همملک بهر یک لحظه دیدارشانبدوزد زمین و زمان را به هم
هرگز حَسَد نبردم بر منصبیّ و مالی
الّا بر آن که دارد با دلبری وصالی
دانی کدام دولت در وصف می‌نیاید –
چشمی که باز باشد هر لحظه بر جمالی
خرّم تنی که محبوب از در فراز-اش آید –
چون رزقِ نیک‌بختان، بی زحمتِ سؤالی
همچون دو مغزِ بادام، اندر یکی خزینه،
با هم گرفته انسی، وز دیگران ملالی
دانی کدام جاهل بر حالِ ما بخندد –
کو را نبوده باشد در عمرِ خویش حالی
سالِ وصال با او یک روز بود گویی
واکنون – در انتظار-اش – روزی به‌قدرِ سالی
ایّام را، به ماه
او می‌گفت : دختر که نباید بلند بلند بخندد اونوقت میگویند سبک است
یا مثلاً نباید زل بزند در چشم کسی 
او می‌گفت : دختر یعنی آبرو پس فقط مال خودش نیست آبروی کل خانواده است ...
این حرف ها حرف های دایی علی بود ‌‌‌‌و من چقدر از هم صحبتی با او لذت می بردم...
مادربزرگ اما حرف دیگری میزد 
می‌گفت : خدا برای به دنیا آوردن و بزرگ کردنش اجری بزرگ می دهد..
ولی میدانی این حرف ها مرا شاد نمی‌کرد 
مثل یک توفیق اجباری برای پدر و مادر ها بود .
درست مثل اینکه به کودک
تنهایی سفر کردن وقتی شروع می شود که آدم بفهمد برای خوشحال بودن و خوش گذراندن به کس دیگه ای احتیاج ندارد... بداند نیازی نیست برای داشتن یک حس خوب، دست به دامان کس دیگری شود...
آدم اول باید بتواند از بودن با خودش لذت ببرد... خودش را دوست بدارد... گاهی با خودش بخندد... و طلسم تنهایی که نمی‌شود را بشکند...!
یکی از روزهای پاییزی که تحت فشار بی‌حوصلگی زیاد و روزمرگی‌های کسل کننده بودم، تصمیم گرفتم بدون همراه داشتن هیچکس و فقط همراه خدایم یک سفر کوتاه و ن
1- اگر هیچ‌کدامتان هنوز از اینجا رد می‌شود، برایم یک راه ارتباطی با نیوا کامنت بکند لطفاً. آی‌مسیج ندارم. ایمیل شاید؟
 
 
2- خوابم نمی‌برد و باید بخوابم، چون لازمه‌ی شغلِ مورد علاقه‌ام همیشه دانش‌آموز بودن است، حتی وقتی که دانش‌آموز نیستی. متاسفانه یا خوشبختانه آدم‌های دور و برم اینقدر نو شده‌اند که نمی‌دانم بروم به چه کسی بگویم در این مدرسه‌ی جدید- که آنوشا هیچ خاطره‌ی خوبی از درس‌خواندن درش ندارد- غزلیات سعدی درس خواهم داد تا بخندد
گل انار- خانه مادربزرگه
بدخواب
و کم‌خواب شده‌ام. همین چند ساعت پیش، حدود ساعت 4 صبح یکهو دستم خورد و activity  اینستاگرامم
را باز کردم و متوجه شدم که در یک هفته‌ای که از سر بی‌حوصلگی نصبش کرده‌ام، به‌طور
میانگین، 4 ساعت و 42 دقیقه از 24 ساعت روزم را در این فضای نه‌چندان سالم
گذراندم. ویدئوهای برنامه‌های استیو هاروی و الن را دیده‌ام، اجراهای دیده‌نشده
برنامه عصر جدید را دیدم و با گات تلتنت‌های آنور آبی مقایسه کرده‌ام، و صدها
اسکرین‌شات از ف
این روزها همه مطلب زیر را سرچ می کنند
پایتخت 6  و یا مثلا بیوگرافی فلان بازیگر پایتخت 6 و .... و یا
اول بهتون بگم برای دانلود خود مجموعه بهتر به سایت شب دی ال سری بزنید
 
دانلود قسمت 5 پنجم پایتخت 6 شش
و مطالب مشابه دیگری مانند این یکی که در آخر همین نوشتار درج می کنم-واقعیت این است که مردم ایران بسیار به سریال دیدنی پایتخت علاقمند هستند و برای ارزش و اهمیتی وصف ناشدنی قائل هستند.
اما وقتی می گوییم پایتخت دیگر عمرش به سر آمده همزمان با اتمامش به دلی
نمیدانم چطور اینکار را میکنید. چطور احساستان را می شناسید؟ چطور می فهمید چه کاری درست است و چه کاری نه؟ چطور بزرگ شده اید؟ چرا من نمی شوم؟
من همیشه ادم دیوانه ای بودم. البته اول ادم نبودم، بعد از ادم شدنم هم دیوانه بودم. همیشه عجیب به دنبال عشق بودم. دلم فقط یک عشق میخواست. حاضر بودم.. هستم... همه کار کنم که یک عشق داشته باشم که مال خودم باشد و مال خودش باشم. فقط همین. اما همیشه شکست میخوردم.
فکر میکردم عشقم را پیدا کرده ام. یک سالی می گذرد. بعد از تم
هنگامی که پیامبر(صلوات الله علیه) و مردم [از خاکسپاری سعد بن معاذ] بازگشتند پرسیدند: ای رسول خدا! با سعد کاری کردی که با هیچ‌کس دیگر نکرده‌ای؛ جنازه‌اش را بدون ردا و کفش مشایعت کردی؟ فرمود: فرشتگان بدون کفش و ردا در تشییع او حاضر شدند و من به آنان تأسّی جستم. گفتند: یک بار سمت راست تابوت و بار دیگر سمت چپ آن را گرفتی! فرمود: دستم در دست جبرئیل بود و هر جا را که او می‌گرفت می‌گرفتم. گفتند: به غُسل او فرمان دادی و خودت بر جنازه‌اش نماز گزاردی و خو
نگارِ مهربونم سلام.
امروز که دارم برایت دومین نامۀ‌ام را می‌نویسم در هفت هزارو هشتصد و شصت‌مین روز از زندگی خودم هستم، و حالا روزهایم در کنارِ تو یکی یکی رقم می‌خورند، و این عینِ خوشبختی‌ست.
پارسال همین موقع‌ها و قبل از عیدِ نوروز بود که از تنهایی‌ام و از نبودنت نوشتم. نوشتم: «که مگر می‌شود بی تو در دلِ من بهار شود. مگر می‌شود تو نباشی و سبزه‌ای چِشمک زنان سَر از دلم در بیاورد، و ماهی‌ای شنا کنان در اعماق دلم بخندد؟ باید باشی و بتکانی دل
رابطه های خدایی
انسان کامل از دیدگاه نهج البلاغه، کسی است که در روابط اجتماعی خویش با
دیگران بر اساس ارزش های خدا پسندانه رفتار کند. حضرت علی علیه السلام
درباره ویژگی های انسان کامل در روابط اجتماعی فرمودند:

«مردم را با لقب های زشت نمی خواند، همسایگان را آزار نمی رساند، در
مصیبت های دیگران شاد نمی شود، در کار ناروا دخالت نمی کند و از محدوده حق
خارج نمی شود. اگر خاموش است، سکوت او اندوهگینش نمی کند و اگر بخندد، آواز
خنده او بلند نمی شود. اگ
یوهانس ورمیر موقعیت اش را به عنوان یک هنرمند بزرگ مدیون یک نکته است. او می داند جزئیات مهم را چگونه ثبت کند.
زنی با لباس آبی نامه می خواند - اثر : یوهانس ورمیر 1663 (Johannes Vermeer)
 
زنی که در این اثر حضور دارد می توانست حالت های متفاوتی داشته باشد. مثلا حوصله اش سررفته باشد، اوقاتش تلخش باشد، درگیر کاری باشد، شرمزده باشد یا بخندد. حتی می شد او را به شکل های مختلفی نقاشی کرد. ولی ورمیر "لحظه و موقعیت خاصی" را برای او انتخاب کرده است؛ زمانیکه ناخودآگاه تح
 
خرس خیاط نیاز به تزریق شادی دارد. این چیز کمیاب و سخت به دست آوردنی و زود از کف رفتنی! یه کمی هم پانسمان لازم است که زخم های کهنه اش سر باز نکند. البته زخم های روحش!
خرس خیاط موهایش کم پشت شده، زیر چشمانش دو تا کیسه پرباد اندازه یک نعلبکی جا گرفته، خمیده راه می رود و تا یادش می آید که کسی نگاهش می کند و می خواهد راست بایستد، پشتش تیر می کشد و راست نمی شود. اگر خیلی لوث باشد می گوید جای خنجرهایی است که از پشت خورده ام و هیچ وقت درمان نخواهد شد. ولی ن
مجله اینترنتی چفچفک : کودکی به نام Jare پنج ساله از نیجریه لقب زیباترین کودک دنیا را از آن خود کرده است. یک عکاس به نام Mofa Bamuyiwa عکس هایی از او را در اینستاگرام ش به اشتراک گذاشت و طولی نکشید که چشمان حیرت زده و پوست درخشان و نرم جیر افراد زیادی را متوجه او کرد. موهای او بسیار زیبا و شگفت انگیزند.
عکاس درباره ی او نوشت: بله او انسان است اما فرشته هم هست؛ می توانستم کاری کنم که او بخندد و یا تبسم کند اما او را به حال طبیعی اش گذاشتم تا بتوانیم او را از
 (ترکیب بند ) 
تقدیم به همرزمان شهیدم 
روزها در پیِ آن بوده که شب را چه کنیم
خلوت و غصه و تنهائی و تب را چه کنیم 
شیشه بغض گلو گیر شکست و ماندیم 
خونِ پنهان شده ی بین دولب را چه کنیم 

حاصلِ بغضِ بجا مانده ی تقدیر شدیم 
سینه ی زخمیِ آلامِ نفس گیر شدیم 

عاشقی دام شد و دانه ی آنیم همه 
دانه ی خفته به سیلاب زمانیم همه 
طالعِ ما به بیابانِ خدا داد فلک 
اینچنین بود که بی نام و نشانیم همه 
خار روئیده به صحرایِ جنون یعنی ما 
لاله ی مانده به سودایِ نگون ی
پست‌هایتان را می خوانم و گاهی برایتان شاد و گاه غمگین می‌شوم،با اطرافیانم حرف‌ می‌زنم و می‌خندم اما تلخی‌ این روزها مقابل چشمانم دور نمی‌شود، عجیب روزهای گندی دارم،تو گویی مشکلات چون مسلسلی به رگبارم می‌بندد و تنِ خسته‌ام را بی‌جان‌تر می‌کند،زخمی‌ام،زخمیِ زخم‌های روزگار! چه برای پاییز می‌دیدم و چه شد...
۱۸ روز پیش(که البته ما ۵ روز پیش فهمیدیم) برادرم جدا شد، انقدر ناگهانی و شوکه کننده بود که حتی فرصت ریختن اشک‌هایمان را هم پیدا
گر می خواهیم محیط مدرسه،محیطی شاد و دلپذیر باشد باید استیاق دانش آموزان را نسبت به آن جلب کرد.برای مثال می توان کار های زیر را انجام داد:
1-صبحگاه شادتر برگزار شود
می توانیم مدرسه را شادتر کنیم اما برخی موانع و چالش هایی در آموزش و پرورش دیده می شود که اجازه نمی دهم مدیر مدرسه فضا را برای دانش آموزان شاد کند و حتی می توان مراسم صبحگاهی را شادتر اما مدیر این اجازه را ندارد و برای همین هم اکنون شاهد این هستیم که محیط مدرسه شاد و دلپذیر نیست.از طرف
اگر می خواهیم محیط مدرسه،محیطی شاد و دلپذیر باشد باید استیاق دانش آموزان را نسبت به آن جلب کرد.برای مثال می توان کار های زیر را انجام داد:
1-صبحگاه شادتر برگزار شود
می توانیم مدرسه را شادتر کنیم اما برخی موانع و چالش هایی در آموزش و پرورش دیده می شود که اجازه نمی دهم مدیر مدرسه فضا را برای دانش آموزان شاد کند و حتی می توان مراسم صبحگاهی را شادتر اما مدیر این اجازه را ندارد و برای همین هم اکنون شاهد این هستیم که محیط مدرسه شاد و دلپذیر نیست.از طر
خستگی، درماندگی، اعصاب خورد ....
حس و حال من است در این لحظه ای که در ترافیک سنگین جاده ی چالوس حبس شده ایم و اعصاب همه گیمان بی نهایت خراب است.  
من که از دل درد سر گذاشته ام بر صندلی مقابلم و تا می توانم سعی میکنم اعصاب خرابم را به صندلی منتقل کنم انگار با این فشار ها آبی از آب تکان می خورد گه گدار از درماندگی اشک می ریزم چون می دانم اطرافیانم دلیل اعصاب خراب مرا نمی دانند و شک ندارم که اگر با آنها مطرح کنم اعصابم از همینی که هست داغان تر خواهد شد
به نام خدای پدرم:))))
   تقدیم به غریب ترین پدر، به مناسبت ولادت پدرش... 
 وقتی نام پدرش را می آورم، می خندد:)
وقتی میخندد، دل عالم آرام میگیرد:)
وقتی دل عالم آرام میگیرد، بلاها تمام میشوند:)
جهان پر از امید میشود:)
خورشید پر نورتر، شهر چراغانی تر، وصال عاشقان نزدیکتر، حاجت ها برآورده تر، خیر فراوان تر، رزق گسترده تر، رحمت خدا نزدیکتر، کارها آسان تر،خنده ی مردمان بلندتر و روز و روزگاه بر وفق مراد میگذرد...
وقتی نام پدرش را می آورم، وقتی میگویم یاعل
مهارت های گفتاری کودک زیر یک سال
 کودک یک ساله توانایی درک اسم خود را دارد و می ‌تواند به شناسایی صدای افراد آشنا بپردازد. جملات ساده همچون برو، بده، بشین را نیز متوجه می ‌شوند. در ادامه چند مثال از توانایی های کودکان را بیان می کنیم.
مهارت های کودک در زمینه شنیدن و درک کردن، از زمان تولد تا سن سه ماهگی
می تواند با شنیدن صدا، در واکنش به آن از جای خود تکان بخورد.در زمان حرف زدن بقیه می‌تواند بخندد و یا ساکت شود. توانایی تشخیص صدای والدین را دا
دوازده‌سال پیش. اسمش مرجان بود. لاغر و قدبلند؛ رنگ پوستش تیره بود و چشم‌هایش، خسته. یک فرقی با بقیه‌ی بچه‌های کلاس داشت اما چه فرقی؟ نفهمیدم. حداقل این را می‌دانم شور و شوق یک دختر کلاس اولی را نداشت. دلش می‌خواست بخندد اما توان نداشت؛ درعوض نگاه‌های نافذش آدم را می‌ترساند. انگار که حقی گردنش داشته باشی یا چنین چیزی. همیشه از چشم‌هایش فرار می‌کردم. 
دوستش داشتم؛ ولی زبان عربی‌اش مانع نزدیک‌شدن‌مان می‌شد. زبان هم را نمی‌فهمیدیم. به‌
این روزها چقدر از امیدواری می ترسم ،می ترسم
زندگی رودست بزند،بایستد دلش را بگیرد و با صدای بلند به دلخوشی هایم بخندد.می
ترسم دلم را گره بزنم به شادابی شکوفه های از راه نرسیده باغچه خانه مان.می ترسم
از درخت نارنج خانه همسایه بگویم که شاخه های دلبرش را خم کرده به این سوی دیوار
که دست هایمان به دست هایش برسد.حیف شد که عشق لیلی واری در جوار اینها  نیست که دلم را گرم کنم و چراغی را برایش در
کلماتم روشن نگه دارم. یاد بابا می افتم آن وقت ها که دست و دلم
 
بوتاکس از سم باکتری کلستریدیوم ساخته می شود، و نحوه کار آن به صورت غیر فعال کردن عصب در عضله است ، در نتیجه عضلاتی که تزریق شده اند قادر به انقباض نبوده و در نواحی پیشانی و خط اخم بیمار قادر نخواهد بود که اخم کند یا از عضلات پیشانی استفاده کند و این باعث بهبود چین و چروک و صاف شدن چین و چروک ها در محل تزریق شده می شود . محل های معمول تزریق ناحیه خط اخم ، خطوط پیشانی و اطراف چشم و در موارد خطوط اطراف لب و گردن و گونه های لپ می باشد. تزریق بوتاکس چن
به قلم دکتر شیخ باقر طالبی دارابی: پدر و مادر ما اگرچه زندگی آخوندی داشتند، اما ما هنوز کارکردن هر دو -بخصوص مادر- بر سر زمین را فراموش نمی‌کنیم. خود من و اخوی آقاابراهیم، یه دفعه رفتیم سر زمینِ کشاورزی برای وال‌کشی با ابزاری به اسم بَلو . در آن سفرِ کاری! به سمت منطقه‌ای به نام «سیاهبول صحرا» در دارابکلا. او از آغاز از یک فیلم نورمن ویزدم -که در سینما سپهر ساری دیده بود- گفت و گفت و گفت و برای اینکه من را قانع کند به پدر نگیم نیمه‌کاره، وال‌ک
واقعاً هم خدا یک جو شانس بدهد، چه شانسی؟ خریت! اوه که چه نعمتی است، چه سرمایه ای است؟ خوشبختی هر کس به میزان برخورداری او از این نعمت عظیم است و بس. این است تنها راز سعادت آدمی در حیات و بقیه اش حرف است و فلسفه بافی است. بیچاره آنهایی که این چیزها سیرشان نمی کند، چیزهای دیگری می خواهند، از آب لوله عطششان فرو نمی نشیند، از خوراک آشپزخانه جوعشان سیر نمی گردد، دوخت و رنگ قالی و اطاق و میز و حتی حقوق هم با همان اضافاتش و با همان امیدواریهایی که همیش
اینکه مردهای مسن به دخترهای جوان علاقه دارند،چیز جدیدی نیست. مخصوصا در این دوره، که شاهد روابط عجیب و غریب دخترها با پیرمردهای پولدار و معروف هستیم. اما براستی علت تمایل مردهای مسن به دخترهای جوان چیست؟ممکن است همان جمله معروف و صد درصد اشتباه را به زبان بیاورید: ..... همه مردها مثل هم هستند و از رابطه با زن، یک چیز را می‌خواهند. این جمله اصلا حقیقت ندارد. چیزی که مردها از یک رابطه می‌خواهند بستگی به سن و سال آنها دارد. نیاز یک مرد در بیست سالگ
برای خودم می‌نویسم
از اتاق قرمزم در موسسه
و از میز شلوغ و پر حرف و حدیثم
این را بنویسم دیگه رایانه‌ام را خاموش می‌کنم و می‌روم خانه
امسال در مجموع سال سخت و تلخی بود برایم. از جهات متعدد. تقریبا همه جهات. از طرفی تمام هم نشده. یک‌عالمه مصائب و مسائل هستند که هستند و اینجا دفن نمی‌شوند. واقعا کاش می‌شد با تحویل سال، رنج‌ها، داغ‌ها، خستگی‌ها و استرس‌های سال قبل را هم تحویل داد و جدیدهایش را از مامور معذوری تحویل گرفت. اما چون در مجموع آدم ش
عکس مادر و کودک در آتلیه کودک
از جمله دلایلی که مادران همراه با فرزندانشان به آتلیه کودک مراجعه میکنند علاقه ای رایج است که به تازگی سبب شده این عمل بین والدین باب شود و دوستش داشته باشند .
اگر شما هم مادری جوان هستید که دوست دارید این تجربه را در آتلیه کودک داشته باشید بهتر است این مقاله را دنبال کنید .
بیشتر بدانید: آتلیه نوزاد
باید بعضی از نکات را رعایت فرمایید :
•با توجه به سن کودکتان و راحتی اش ژست های مورد نظرتان را گلچین و انتخاب کنید .
واژه رفتن برای هر کس شکل خاصی دارد. یکی به چمدان فکر می‌کند یکی به فرودگاه و یکی به لیوان خالی قهوه. رفتن اما برای من راهروی خالی دانشکده است. این را زمانی فهمیدم که آخرین روز ترم پنجم بود و بعد از یک علافی طولانی در دانشگاه، خبر به گوشمان رسید که استاد نمی‌آید. هلیا غر غر کنان کیفش را برداشته و رفته بود. ندا هم میان ماندن و رفتن وقتی دید می‌خواهم در کلاسِ آمار فاطمه‌ مهمان شوم، تصمیم گرفت با ما بماند. استاد آمار همان پسر جوانِ سی و یکی دو ساله
ناگهان چشمم خورد به عدد عمر سایت آن گوشه. دیدم سیصد و خرده‌ای روز پیش رفته‌ام پیش دوستانم، پرسیده‌ام به نظرشان بهتر نیست کوچ کنم و به یک خانه‌ی جدید بروم؟ بهتر نیست بروم یک زندگی تازه را توی یک وبلاگ جدید شروع کنم؟ من از آن آدم‌های خوشبختی‌ام که بهترین دوستان عالم را دارد که هر مزخرفی هم بگویم، اول بهم می‌گویند که ایده‌ام مزخرف است، بعد کمکم می‌کنند بهترش کنم و بعد قدم‌به‌قدم در طول انجامش همراهم می‌شوند. پس اینجا متولد شد. قرار بود ا
  لکه ی بسیار کوچکی روی مانیتور است . با ناخن انگشت کوچکم آن را از روی شیشه پاک می کنم. از رادیویی که روشن است تکرار کلمه ی زمستان را می شنوم و چراغ شب تاری که بنا به فرمایش شاعرنسبتی با یار دارد .
  یار من در آشپزخانه مشغول است و ظروف قورمه سبزی و میرزاقاسمی ناهار امروز را می شوید. یارِ شاعر اما اگر چراغی نیافروزد و سر و کله اش پیدا نشود به جفاکاری متهم خواهد شد. من هنوز به اتهامی مفتخر نشده ام . اما ترس کوچکی در دلم افتاده است . در این روزها که موس
یک‌بار سر کلاس کلیله و دمنه، استادمان باب نصحیت گشوده بود و می‌گفت: «بچه‌ها جان، شما نباید اینقدر بی‌حال و خسته باشید. در این سن باید آرزوها و انگیزه‌هایتان بزرگ باشد، باید پر از شور جوانی باشید و میل دگرگون کردن دنیا در شما بجوشد. این بی‌رمقی و بی‌حالی اصلا خوب نیست. شما حتی برای جواب‌دادن به سلام و احوال‌پرسی‌های همدیگر هم خسته‌اید. چه شده است شما را بچه‌های سرزمین ما؟» و بچه‌ها هم هر کدام جوابی به استاد دادند و در بحث پیش آمده شرکت
نکته ای که باید مطرح کرد این است که معنویت مطلوب مطلوب به نظر نگارنده معنویّتی است که در قدم اوّل پرده از حقیقت بردارد. و انسان را با حقیقت مواجه سازد.حال اگر این معنویت به انسان آرامش داد فبها اگر هم آرامش نداد، اشکالی ندارد لا اقلّ بازتابی از حقیقت را به ما نشان داده است.
اگر همّ و غمّ یک «سالک »این باشد که پرده از اسرارعالم بردارد و بداند بالاخره این عالم «قافله سالار » و « مدبّری»دارد و غایتی برای این عالم متصوّر است و به آن غایت طیّ طریق ن
مهمان نوازی و رفتار دوستانه
وقتی
یک زن بتواند با آغوش باز پذیرای دوستان و خانواده همسرش باشد مقام و
منزلتش نزد همسرش چند برابر می شود. مردها خصلت مهمان نوازی و از خودگذشتی
را در زنان می پسندند.
از سکوت همسرتان نهراسید
مرد
ها دوست ندارند تمام مشغله های کاری و فکری خود را با همسرشان در میان
بگذارند و سکوت می کنند بهتر است در این مواقع از سکوت همسرتان آشفته و
نگران نشوید و به او فرصت دهید تا تنها باشد و با آرامش به موضوع فکر کند.
 
ویژگی زن خوب
اِبی کلیپی جدید منتشر کرده از قطعه «مدادرنگی»اش. در کلیپ
جدید تعدادی از هواداران دوآتیشه را در استودیو گرد هم آورده‌اند و بهشان می‌گویند
قرار است به مناسب پنجاه سالی که ابی برای ایرانیان خاطره ساخته قرار است کلیپی
برایش بسازند و اگر می‌خواهند رو به دوربین با او حرف بزنند، در حالی‌که خود ابی
بی‌خبر است. هرکدامشان به نحوی در آرزوی دیدار ابی هستند. سال‌ها با آهنگ‌هایش بزرگ
شده‌اند و جزیی‌ترین اخبار خانوادگی‌اش را پیگیری کرده‌اند. بعد
ایستاده بود کنار
جوی آب. باریک و بلند بود با آن پیراهنِ‌ مشکی. بازوهایش برهنه بود،‌ سفید سفید.
موهای بافته‌اش را پشتِ‌ سرش انداخته بود. عینک داشت. پیراهنش چین‌دار بود، چین‌های‌
ریز،‌ آن هم دور کمر. لبه‌ی دامنش یک نوار تور سفید بود،‌ چین‌دار. پاهایش باریک و
سفید بود با آن چکمه‌های سیاهِ ساق‌کوتاه. ایستاده بود. نیم‌رخش را دیدم،‌ بینی و
یک چشم و تراشِ گردنش را. افسار اسب دستم بود. مراد هم بود،‌ یا نبود. فخرالنساء
بود. نگاهش کردم. نگاهم کر
هوالمحبوب
هیچ وقت با کسی تعارف نکن، مخصوصا سر مسائل کاری، نهایت چیزی که در این تعارف‌ها عایدت می‌شود، جیب بی‌پول و اعصاب داغان است، برای پول کار کن نه برای وجدانت، در کار معرفت به خرج نده، اجازه نده کسی از معرفتت سواستفاده کند، با کسانی که دوبار بهت بی‌احترامی کرده‌اند، برای بار سوم وارد گفتگو نشو، تمام چیزهایی را که دیگران نقل می‌کنند باور نکن، آدم‌ها همیشه بخشی از واقعیت را به نفع خودشان تغییر می‌دهند، قبل از اینکه آدم‌ها با هجده چ
فیلم ایکس لارجحسین فرح‌بخش تهیه و تنظیم کننده‌ای که روزگاری شغل های فاخر و محترمی را عرضه سینمای میکرد و نامش دربین تهیه و تنظیم کنند‌ه‌های مولفی بود که قصه معاش شهری و مشکلات روز جامعه بود , درین تعدادی سال اکنون و هوایش به کلی عوض شده و روبه ساخت اثراتی آورده است که مثل گذشته حقوق و دستمزد مخاطب را به صحت رعایت نمی کند .ایکس لارج یک کمدی است و کمدی یک کدام از متداول‌ترین گونه‌های سینمایی است که مخاطب اهل ایران و در سر
درد پنجه‌هایش را در دلم فرو می‌کند و جای انگشتانش خون می‌افتد. نه می‌توانم انکارش کنم و نه می‌توانم در این حالت قربانی باقی بمانم.
اما دلم می‌خواهد بروم همه تنم را سونو کنم یا اسکن یا هر نوع تصویربرداری دیگری، تا بفهمم آن تو چه خبر است؟
و راستی پزشک‌ها که آناتومی را خوب می‌دانند این‌جور وقت‌ها حال بهتری دارند؟
به خودم می‌گویم یک جایی میان درد باید بلند شد. و بلند می‌شوم. اما برعکس همیشه درد تمام نمی‌شود و از رو نمی‌رود و شکل تازه پیدا
قسمت اول را بخوان قسمت 85
نمی خواستم حال خوبم را به بد ترین حال تبدیل کنم. عزیز ادامه داد.
- اما دختر کوچولوی من. این زیبایی ابدی نیست! روزی تموم میشه. تا جوونی باید لذت ببری. عاشق بشی و کنار عشقت دلدادگی کنی. تا جوون هستی ادواج کنی کنار شوهرت ارامش بگیری و براش غذا درست کنی خونشو گرم نگه داری این جوریه که زیباییت ابدی میشه... ادامه داد
- ستاره ی من! دختر قشنگم. قربون چشمای خوش رنگت بشم. حرفش را قطع کردم.
- عزیز! این حرفا مقدمه ی چیه؟ می خواین شوهرم ب
 
سر شب تا به سحر گوشه زندان چه کنمدل آشفته چو گیسوی پریشان چه کنم
گاه پروانه صفت سوختم از هجر رضاگاه چون شمع مرا سینه سوزان چه کنم
آرزویم به جهان دیدن روی پسر استسوختم،سوختم از آتش هجران چه کنم؟
کنج زندان،بلا گشته ز هجران رضاتیره روز من از شام  غریبان چه کنم
نه رفیقی به جز از دانه زنجیر مرانه انیسی به جز از ناله و افغان چه کنم
به خدا دوری معصومه و هجران رضامی کشد عاقبتم گوشه زندان چه کنم
از وطن کرده مرا دور،جفای هارونمن دل خسته سر گشته و حیران
پنجره باز بود و نسیم ملایمی
میوزید. الکا هنوز شغلی ندارد. با مکاتباتی که از طریق ایمیل با معاون شهردار
داشته قرار شد تا زمانی که یک شغل برایش جفت و جور شود حداقل هزینه خوراکش را به
حسابش واریز کنند.
به او پیشنهاد شده بود که معلم
مهدکودک بشود. اما پیشنهاد را رد کرد. اگر هر کار دیگری بود نمیتوانست رد کند. اما
معلم مهد کودک تنها شغلی بود که شهرداری نمیخواست ریسک کند و کسی را که هیچ علاقه
ای به این شغل ندارد را به چنین شغلی اعزام کند.
 
علت اینکه نمی
یک.
راست میگفتند، اثر داشت، بیشتر از چیزی که فکرش را میکردم اثر داشت؛
هنوز یادم نمیرود که روز اول مهر که رفته بودیم کوه، کنار مقبره شهدا کفش هایم را در آورده بودم و حالا که میخواستم بپوشم پیدایشان نمیکردم، بدون کفش دور مقبره راه افتاده بودم، اکیپ نهمی ها یک گوشه نشسته بودند، رو به رویشان کلی آب ریخته بود روی زمین ، که من ندیدم و صاف پایم را گذاشتم وسط آبهای نیلگون دریاچه ی دامنه کوه!
یکی شان خندید، خیلی بدجنسانه خندید، لبخند زدم و گذشتم و کفش
کودک درون کودک درون در واقع بیان کننده حالتی از روحیات ما است که با احساسات ما سرو کار دارد سن کودک درون تغییر نمیکند و ومنطق آن لذت ورنج است شخصیت همه ی انسان ها برگرفته شده از : والد، بالغ ،کودک،والد: امر ونهی ها باید ها و نباید ها پدرانه ومادرانه ی ما است ،افکاری که انسانها از فرهنگ ،مذهب و عقاید کسب کرده اندبالغ:در هر موضوعی کمک میکند که ابتدا جمع اوری اطلاعات بکنیم و بعد به تحلیل سود و زیان بپردازیمکودک: تجربیات هر انسانی است که از زمان ک
 
 
کودک درون 
کودک درون در واقع بیان کننده حالتی از روحیات ما است که با احساسات ما سرو کار دارد سن کودک درون تغییر نمیکند و ومنطق آن لذت ورنج است
شخصیت همه ی انسان ها برگرفته شده از : والد، بالغ ،کودک،
والد: امر ونهی ها باید ها و نباید ها پدرانه ومادرانه ی ما است ،افکاری که انسانها ازفرهنگ ،مذهب و عقاید کسب کرده اند
بالغ:در هر موضوعی کمک میکند که ابتدا جمع اوری اطلاعات بکنیم و بعد به تحلیل سود و زیان بپردازیم
کودک: تجربیات هر انسانی است که از ز
بسم الله الرحمن الرحیم
 
گاه نوشت (1): دو کلام حرف حساب!
 
من با نوشته هایم و حساب های کاربری ام در اینترنت، قصد باز کردن دکان برای خودم ندارم. اوایل مثل همه ی انسان ها از شهرت و معروفیت خوشم می آمد. اما هر چه رو به جلو میرم، نگاه جدی تر و دلسوزانه تری به مسائل و مشکلات پیدا می کنم. افزایش این نگاه را هم مدیون مطالعه ی قرآن و روایات، بهره گیری از عقل و نجوا های فطرتم هستم که همه شان از نعمت های خدادادی هستند.
من آدمی هستم که تا مطلبی به جان و دلم ننشی
بیژن و منیژه/ 3 (پایان)
بیژن در جواب بازخواست افراسیاب بهش می گه من به میل خودم اینجا نیامده ام؛ زیر سروی خفته بودم که فرشته ای مرا در عماریِ منیژه گذاشت و او را نیز افسون کرد! (چه دروغ شاخداری! 0_O) معلوم است که افراسیاب نمی پذیرد و تصمیم بر آن می شود که بیژن را به دار بیاویزند! پیرانِ خردمند درست در لحظه ی موعود، فرا می رسد! و با افراسیاب شروع به سخن می کند و او را به نرمی نصیحت می کند که چنین نکن؛ دفعه پیش نیز تو را از کشتن سیاوش منع کردم و نپذیرفتی
بسم الله الرحمن الرحیم
 
گاه نوشت (1): دغدغه ی پرداختن به درد ها
 
من با نوشته هایم و حساب های کاربری ام در اینترنت، قصد باز کردن دکان برای خودم ندارم. اوایل مثل همه ی انسان ها از شهرت و معروفیت خوشم می آمد. اما هر چه رو به جلو می روم، نگاه جدی تر و دلسوزانه تری به مسائل و مشکلات پیدا می کنم. افزایش این نگاه را هم مدیون مطالعه ی قرآن و روایات، بهره گیری از عقل و نجوا های فطرتم هستم که همه شان از نعمت های خدادادی هستند.
من آدمی هستم که تا مطلبی به جان
بسم الله الرحمن الرحیم
 
گاه نوشت (1): دغدغه ی پرداختن به درد ها
 
من با نوشته هایم و حساب های کاربری ام در اینترنت، قصد باز کردن دکان برای خودم ندارم. اوایل مثل همه ی انسان ها از شهرت و معروفیت خوشم می آمد. اما هر چه رو به جلو میرم، نگاه جدی تر و دلسوزانه تری به مسائل و مشکلات پیدا می کنم. افزایش این نگاه را هم مدیون مطالعه ی قرآن و روایات، بهره گیری از عقل و نجوا های فطرتم هستم که همه شان از نعمت های خدادادی هستند.
من آدمی هستم که تا مطلبی به جان و
مقاله ی عکاسی کودک در فضای باز ابتدا در تاریه ۸ اسفند ۹۶ نشر داده شده است و سپس در تاریخ ۲۴ آذر ۹۷ ویرایش و اطلاعات - قیمت های عکاسی فضای باز و عکس های عکاسی کودک در فضای باز به روز شده است.
جهت رزرو وقت عکاسی در فضای باز آتلیه با شماره زیر تماس بگیرید یا کلمه ی «فضای باز» را به تلگرام این خط ارسال نمایید
۰۹۱۲۱۳۰۸۵۴۳
عکاسی از کودکان شما در فضای باز به ما و شما کمک می کند از کلیشه های رایج در آتلیه عکاسی فاصله بگیریم و کمی بیشتر به واقعیت کودک نزدی
کودک درون و تربیت

در دالان وجود هر بالغی کودکی بسر می برد
؛

گاه به شور و شعف  مشغول.

 گاه به اندوختن و یادگرفتن دلگرم .

 گاه به سکوت و هیمان و حیرت مشتاق.

گاه به بیماری  و ناراحتی دچار.

گاه به گشت وگذار و سیاحت سرگرم.

گاه به شیطنت و موذی گری مصر.

و گاه به  دقت کردن و آرامش و آسودگی نشسته است  .

این کودکان، بالغ خود را می آشوبند تا  برایشان 
بردگی کنند و یا سروری کنند .

کودک درون مودب و نجیب و موقر و یا  تربیت نشد ه و وحشی هر کسی فرمانروای احساسا
15 آداب جذاب و بسیار جالب عروسی در سرتاسر دنیا
ازدواج یکی از مراسم های بسیار زیبا در سراسر دنیا است که این مراسم در کشورها و شهرهای مختلف دنیا بسیار متفاوت و جالب توجه می باشد. همچنین برخی از آداب جالب و جذاب عروسی وجود دارند که شاید برای سایر مردم در دیگر کشورها، جالب و عجیب و غریب باشد. در ادامه شما را با تعدادی از آداب عجیب و غریب عروسی در سراسر دنیا آشنا خواهیم نمود.
آداب جالب و جذاب عروسی در چین و کره
در کشور چین به هنگام بدرقه عروس، در کارو
شما کارکنانی خوب و مناسب برای سالن زیبای‌تان استخدام کرده‌اید، قضیه به همین‌جا علاوه بر اصلاح، خدمات دیگری نیز مانند براشینگ مو در آرایشگاه مردانه انجام می گیرد. در براشینگ مو با استفاده از سشوار و ماسک‌های مخصوص، بـه موها فرم جدیدی میدهند. دومین ویژگی برای آرایشگر مراسم عروس شما قابل اعتماد بودن وی است. استفاده از ابزار و مواد مرغوب که به پوست شما آسیب نرساند و ماندگاری بالایی داشته باشد، درست و به هنگام کار کردن و عدم تاخیر در انجام کا
بارها گفته شده که سینمای کمدی در ایران تبدیل به تکرار شده از سوی دیگر نقدهای منتقدان هم در مواجهه با این آثار تکرار مکررات است، اساسا منتقد وظیفه ای ندارد که درباره فیلم های شبه کمدی مبتذل نقد بنویسد چرا که قطعا نوشتن برای این آثار به ادبیات نقد آسیب می رساند چرا که هر اثر هنری قابلیتِ نقد را ندارد ، زمانی که فیلمساز از ارزش های هنری اش عبور می کند و به سمت خزعبل سازی حرکت می کند چرا باید منتقد وقت بگذارد تا درباره اثر او بنویسد؟ اما نگارنده م
بارها گفته شده که سینمای کمدی در ایران تبدیل به تکرار شده از سوی دیگر نقدهای منتقدان هم در مواجهه با این آثار تکرار مکررات است، اساسا منتقد وظیفه ای ندارد که درباره فیلم های شبه کمدی مبتذل نقد بنویسد چرا که قطعا نوشتن برای این آثار به ادبیات نقد آسیب می رساند چرا که هر اثر هنری قابلیتِ نقد را ندارد ، زمانی که فیلمساز از ارزش های هنری اش عبور می کند و به سمت خزعبل سازی حرکت می کند چرا باید منتقد وقت بگذارد تا درباره اثر او بنویسد؟ اما نگارنده م
از وقتی خودم را شناخته ام، به «مهران مدیری» و «علی دایی» علاقه داشته ام. من از نسلی هستم که «قهرمان» دوست بود و هر کسی برای خودش قهرمان داشت. نسلی که «پوستر» بازیگران، فوتبالیست ها، خواننده ها، سوپراستراهای ورزشی و هنری به در و دیوار اتاقش می زد و با آنها «خیال پردازی» و «زندگی» می کرد...
مهران مدیری برایم این کلمات را تداعی می کرد و می کند: نظم، تمیزی، ظرافت، هنر و...
علی دایی هم برایم این کلمات را تداعی می کرد و می کند: پشتکار، نیرومندی، شهامت،
حسین‌قلی جان سلام. امیدوارم حالت خوب، دماغت چاق، کیفت کوک، نفست به راه و زندگی بر وفق مرادت باشد.
متأسفانه آخرین باری که برای کسی نامه نوشتم، هفت یا هشت سالم بود و از آن زمان بیست سالی می‌گذرد. این است که نمی‌دانم باید از چه بنویسم و از کجا بگویم. همین چند دقیقه پیش یاد قولی افتادم که به تو داده بودم. یادت هست؟ آخرین باری که هم‌دیگر را دیدیدم، گفته بودم خیلی زود نامه می‌نویسم و برایت چند لب یدکی بزرگ می‌فرستم تا یک دلِ سیر با آن بخندی. حالا ی
بیماری های علاوه بر مشکلات جسمی که ایجاد می کنند باعث بروز مشکلات روحی نیز می شوند و بر روی شخصیت فرد بیمار هم تاثیر می گذارند.
بیماری پارکینسون
بیماری پارکینسون با کمی لرزش در دست ها شروع می شود و در نهایت بر روی راه رفتن، صحبت کردن، خوابیدن و فکر کردن شما تاثیر می گذارد. حتی در مراحل اولیه منجر به وسواس نسبت به جزئیات یا بی توجهی ناگهانی می شود. در مراحل پیشرفته تر فرد فراموشکار می شود یا مانند گذشته اجتماعی نیست. به علاوه در این شرایط جهت ده
فرزندم:
نمیدانم به یاد داری این بازی را یا نه:
شبها وقت خواب سریع لامپها را خاموش میکردی و میگفتی : هاپو بازی کنیم!!!... من هاپو بازی دوست دارم!!!
و من با تمام خستگی هر شب حدود ده دقیقه ای با نور گوشی ام و حرکات دستم همچین تصاویری روی دیوار روبروی تشک خوابمون می انداختم و به جای کارکترهایی که درست میکردم دیالوگ میگفتم و یه سینمای خونگی درست میکردم و تو آنقدر با هیجان محو این سینمای خانگی میشدی که یکی از تنبیهاتم برای خرابکاری های تو این بود که تو ر
نام کتاب: ساحل چپ (قصه‌های کولیما - کتاب دوم)
نویسنده: وارلام شالاموف
مترجم: نازلی اصغرزاده
نوبت چاپ: چاپ اول ، زمستان ۱۳۹۴
ناشر : انتشارات مروارید (www.morvarid-pub.com)
تعداد صفحات: ۳۱۲ صفحه.
شابک: ۹۷۸۹۶۴۱۹۱۳۴۵۰ | ISBN : 978-964-191-345-0
** تاریخ ورود به کتابخانه‌ی شخصی: * تاریخ خرید: ۹۷/۰۹/۲۹ پنج‌شنبه ، (۰۹:۳۳َ) از سایت « شهر کتاب آنلاین»  * تاریخ تحویل: چهارشنبه ۹۷/۱۰/۰۵ 
* تاریخ مطالعه‌ی اول: دوشنبه ۹۷/۱۰/۱۷ (۰۰:۰۰) تا سه‌شنبه ۹۷/۱۰/۲۵ (۰۲:۵۷ بامداد)

* معرفی و بررسی:
 لزومی ندارد که ایران همه چیز را در همه جا، در حد درجه یک تولید کند، یا آن را داشته باشد! باید اجازه داد دیگران هم عرض اندام کنند! زیرا آنها هم بندگان خدا هستند و باید کاری بکنند. موضوع این است که بسیاری از مردم ایران، از پیشرفت ها جو گیر شده، سراغ جاهایی می روند که ایران در ان پیشرفتی ندارد، و می خواهند آنجا را هم درست کنند، تا هیچ کسی در جهان اول نباشد. امروز در دانشگاه صنعتی شریف، که همایش نوآوری بود سخنگوی ان، به شدت از اینکه ایران نتوانسته:
عکاسی مادر و کودک می تواند کار دلهر آوری باشد. اما با کمی برنامه ریزی، توجه به روانشناسی خانواده و توجه به اینکه آیا زوایای جالب انتخاب می کنید یا نه، می توانید پرتره های عالی خلق کنید که تا سال ها به یادگار بمانند.
زنان معمولاً نسبت به خودشان در حوزه عکاسی بسیار سخت گیرند (از عکس هایشان راضی نیستند). بنابراین ارزش آن را دارد تا با انجام عکاسی مادر و کودک به نحو احسن، آن ها را شاد کنید. با کمک به مادران برای اینکه پیش از عکاسی آرامش داشته باشند
خصوصیات یک زن ایده آل برای ازدواجمیانگین ۵ رای از تعداد ۱

زن ایده آل برای ازدواج
زن ایده آل برای ازدواج زنی است زی ، خوش اندام  و خوش قیافه . زن ایده آل برای ازدواج زنی خوش صحبت ، خوش صدا ، خوش اخلاق و شیرین است . زن ایده آل برای ازدواج زنی است خوش خلق ، خوش سیرت و خوش مشرب . زن نیکو برای ازدواج زنی بساز ، مهرن و راز دار است . زن ایده آل برای ازدواج زنی است صبور ، مهرن و خوش فکر . زن خوب  برای ازدواج زنی است مطیع و بع . زن ایده آل برای ازدواج فهیم ، ظرف
شعر در مورد بلبل
در این مطلب از سایت جسارت سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد بلبل برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید
بغیر از گل که خندد در چمن بر گریه ی بلبل                نپندارم که در گیتی لب خندان شود پیدا
شعر بلبل
دلت به وصل گل ای بلبل صبا خوش باد
که در چمن همه گلبانگ عاشقانه تست
شعر در مورد بلبل
چشم   عاشق  نتوان  دوخت که معشوق نبیند            نای  بلبل  نتوان  بست   که  بر  گل    نسراید
شعر
سروده بدترین عادت بشر!
هر چند من
سالیانی طولانی در جبهه بودماما حس دشمنی نداشتمحتی نسبت به سرباز دشمناصلا من نمی دانستمدشمنی یعنی چهو ما چرا این همه دشمن داریم!جنگیدن بدترین عادت بشر است
ماهشهر علی ربیعی(ع-بهار)این قطار لعنتی!بعد از مدتها به جهت کاری فوری با قطار عازم اهواز و سپس ماهشهر هستم ...یادش بخیر سالهای دانشجویی سفر با قطارهای درجه ۳ معمولا جزء جدایی ناپذیر سفرهای من بود. آن سالها که حالا خاطراتش نیز در ذهنم کم رنگ شده است از اهواز تا
کودک درون چیست و چطورآن را بشناسیم؟
خیلی وقت‌ها با آدم‌هایی روبرو می‌شویم که خیلی شاد و پرانرژی و پر از حال و احوال کودکی هستند.
 
یعنی فرد شاید سی یا چهل سالش است اما وقتی که دهان باز می‌کند به حرف زدن یا رفتارهایی که از خودش نشان می‌دهد، فکر می‌کنیم با یک کودک، گرمِ صحبت هستیم. زبان بدنی که استفاده می‌کند و صحبت‌های شیرینی که دارد حس جوانی و سرزندگی را منتقل می‌کند.
معمولاً می گویند این افراد، کودک درونشان زنده است. جالب است که گفته می
شوهر آهو خانم اولین اثر علی محمد افغانی که در زندان نوشته شده است به زندگی سید میران سرابی و همسرش آهو خانم در سالهای کشف حجاب و کمی قبل و بعد از آن میپردازد.
سید میران سرابی خباز باشی معروف شهر و رئیس صنف نانوایان، مردی میانسال، جا افتاده و متدین است که حاصل زندگی اش با آهو خانم که زنی سی ساله و فربه  با موهای بلند مشکی که برای رسیدن سید به رفاه و مرتبه و مقام پا به پای او سالها در نانوایی تلاش و در زندگی قناعت کرده است ، چهار فرزند با نامهای کِ
1. خوبی و پاکی هر فرد تو گفتارش نیست، از خودش ساطع میشه. آدمی که خوبی درونش هست، حرف هایش روی تو اثرگزار نیست. سکوتش تاثیر میذاره. صحبت درباره ی کارهای درستش روی تو تاثیری نداره. رفتارشه که اثربخشه. خانم نوری برای من چنین آدمی هستن. بهترین معلم دینی‌یی که تا به حال داشتم. حرف که می زند آدم مسحور می شود. حرف هایش بوی شکوفه های آبی می دهد نه ریا. آدم های معتقد که حرف میزنند، از بوی حرف هایشان میفهمم که اعتقادشان چقدر واقعیست. آنقدر که وقتی گفت کسی
1. خوبی و پاکی هر فرد تو گفتارش نیست، از خودش ساطع میشه. آدمی که خوبی درونش هست، حرف هایش روی تو اثر گذار نیست. سکوتش تاثیر میذاره. صحبت درباره ی کارهای درستش روی تو تاثیری نداره. رفتارشه که اثربخشه. خانم نوری برای من چنین آدمی هستن. بهترین معلم دینی‌یی که تا به حال داشتم. حرف که می زند آدم مسحور می شود. حرف هایش بوی شکوفه های آبی می دهد نه ریا. آدم های معتقد که حرف میزنند، از بوی حرف هایشان میفهمم که اعتقادشان چقدر واقعیست. آنقدر که وقتی گفت کسی
احترام به خود: به جنبه های خوب و مثبت خود بیشتر توجه می کنند و محدودیت هایشان را می پذیرند.خوش بینی: افراد سرخوش به جنبه های روشن و مثبت حوادث نگاه می کنند و انتظار دارند نتیجه کار خوب باشد و هر گاه چنین نشود، آنان شکست و ناکامی خود را امری کوچک و گذرا تلقی می کنند و می کوشند راه حل تازه و بهتری برای مشکل خود بیابید.
تسلط شخصی: افراد سرخوش، احساس می کنند که ارباب و صاحب اختیار سرنوشت خود هستند. چون احساس می کنند که اختیار زندگی خود را در کف دارند
سلام سلام
عیدتون مبارک. لبتون خندون. دلتون خوش. انشاءالله بهترین عیدیها رو بگیرین
 
 
 
بنفشه فکر می‌کرد دو روز وقت دارند ولی ظهر روز بعد بود که مامان با پریشانی گفت: حاضر شو بریم مسجد محل. آقاهمایون با حاج آقا حرف زده، گفته بعد از نماز ظهر صیغه رو می‌خونه.
+: مامان اگه ناراحتی من باهاشون نمیرم.
مادرش نفس عمیقی کشید و رو گرداند. گفت: آقاهمایون راست میگه. داشتم تو رو می‌فرستادم اون ور دنیا. یه سفر شیراز که چیزی نیست.
دست روی شانه‌ی مامان گذاشت
به خداحافظی تلخ تو سوگند، نشد
که تو رفتی و دلم ثانیه‌ ای بند نشد
با چراغی همه‌ جا
گشتم و گشتم در شهر
هیچ‌کس، هیچکس اینجا به تو مانند نشد
____________________
دلم شکسته ست و
هیچکس دردم را نمی داند
آه از این غم که با من
می سوزد و می سازد
این روزها کسی به خودش زحمت نمی دهد یک نفر را کشف کند
زیبایی هایش را بیرون بکشد …تلخی هایش را صبر کند…
آدم های امروز دوستی های کنسروی می خواهند؛ یک کنسرو که فقط درش را باز کنند
بعد یک نفر شیرین و مهربان از تویش بپرد بیرون
و
یک بسم الله الرّحمن الرّحیم می تواند چه بکند؟ یک بسم الله الرّحمن الرّحیم می تواند جهانی را چنانچه تو فهم توانِ آن بکنی «راه» بنماید و به یاریِ این آشفتگیِ آدم های گُمگشته یِ آن در آید اما، کو ذِهن رها و گوش شنوا و دو چشمان بینا و یک تنِ بِخرَد که حرف خدا درک بکند و با عمل، «آن» بِخَرَد؟
 
قرآن، کتاب ساختِ انسان برای هر دو جهان، بر مبنای: * یکی آسان، همراه با درس های ساده شده و روان و فراوان است و * دیگری فشُرده، با درس های اندک ولی پُر از مفاهیم
عرق نعناع
فصل اول - قسمت دهم
 
این که بتوانی چند عقدۀ قدیمی و جدید وامانده در دلت را یکجا بگشایی
احساس آرامشی به شما دست میدهد که قابل وصف نیست .
به شرطی که دوباره برای آن عقده ها ، توی دلت سوپر مارکت درست نکنی .
وقتی حرفی را که مدتها توی دلت بوده
و موقعیت مناسبی برای تخلیۀ آن پیدا نمیکردی
فرصتی یافتی و گفتی ، باید دوباره پیگیر همان موضوع از همان زاویه نباشی .
وگرنه آن عقده ، آرام آرام باز میگردد و تبدیل به غدۀ چرکین میشود که
شما را از درون می
آنتوان پاولوویچ چِخوف‏ داستان‌نویس و نمایش‌نامه‌نویس برجسته ی روس است.در این بخش به خواندن داستان کوتاه خوش اقبال که از آثار ماندگار اوست می پردازیم.امیدواریم که لذت ببرید.
داستان کوتاه خوش اقبال اثر آنتوان چخوف
قطار مسافربری از ایستگاه بولوگویه که در مسیر خط راه آهن نیکولایوسکایا قرار دارد به حرکت در آمد. در یکی از واگنهای درجه دو که در آن استعمال دخانیات آزاد است، پنج مسافر در گرگ و میش غروب، مشغول چرت زدن هستند. آنها دقایقی پیش غذای م
تشخیص علاقه زنان با زبان بدن آنها
از قدیم گفته‌اند برای کشف علاقه‌مندی‌های زنان باید به حرکات آنان توجه کرد. درست است که هم مردان و هم زنان اززبان بدن در ملاقات استفاده می‌کنند؛ با این حال زنان در قیاس با مردان تمایل بیشتری به استفاده از حرکات و اصطلاحات دارند. در این مقاله برخی از رایج‌ترین عناصر زبان بدن زنان هنگامی که به کسی علاقه‌مندند، بیان شده است.
بخش اول: اولین برخورد
۱- به نگاه او توجه کنید. زنی که به شما علاقه‌مند است، نه‌تنه
بنفشه چشم گرداند و به سامان نگاه کرد. هنوز هم به چشمش یک غول بزرگ به نظر می‌رسید. غولی که جانش را نجات داده بود. از خجالت چشم بست و از ضعف خوابش برد. با سوزش سوزن توی دستش از خواب پرید و احسان ناظمی را زانو زده کنار مبل دید. این حتماً یک کابوس بود و الا احسان ناظمی اینجا چکار می‌کرد؟
کابوسش زمزمه کرد: رفت تو رگ. ولش کن.
تازه آن وقت بود که متوجه‌ شد که سامان خدیوی هم پشت سر احسان زانو زده و  دست مشت کرده‌ی او را نگه داشته است. رهایش کرد و از جا برخا
193-  و من خطبة له (علیه السلام)> یصف فیها المتقین <رُوِیَ أَنَّ صَاحِباً لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) یُقَالُ لَهُ هَمَّامٌ کَانَ رَجُلًا عَابِداً فَقَالَ لَهُ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ صِفْ لِیَ الْمُتَّقِینَ حَتَّی کَأَنِّی أَنْظُرُ إِلَیْهِمْ فَتَثَاقَلَ (علیه السلام) عَنْ جَوَابِهِ ثُمَّ قَالَ یَا هَمَّامُ اتَّقِ اللَّهَ وَ أَحْسِنْ فَإِنَّ اللَّهَ مَعَ الَّذِینَ اتَّقَوْا وَ الَّذِینَ هُمْ مُحْسِنُونَ فَلَمْ ی
 
در آموزش و پرورش مدرن افزون بر مهارت های خواندن، حساب کردن و نوشتن نیازهای جدیدی در قالب کسب مهارت زیستن و حل مسئله وچگونگی رویارویی با چالش های هزاره سوم مطرح شده است پژوهش ها حاکی از آن است که فرایند تعلیم و تربیت فعال متخصص وجود شور و طرب، نیاز و جوشش، تلاش و پشتکار  و نشاط در همه ی ابعاد آن است چرا که هر گونه ارتباط و تعلیمی که بدون روح تحرک، پویایی و شادی و نشاط باشد به شکست منتهی می گردد. شادی یکی از نیازهای اساسی انسان و لازمه زندگی اوس
راهکارهای مناسب جهت شاداب سازی در مدارس
عصری که ما در آن زندگی می کنیم به کلی متفاوت از زمان های گذشته است پدیده های جدید متنوع و به هم پیچیده آنچنان فراوان و نو به نو شده اند که دانایی ها، توانایی ها و امکانات را اجتناب ناپذیر می کند. البته این دانستنی ها و مهارت ها باید قادر باشند امنیت روانی و احساس زیبایی دوستی را در مواجهه با مشکلات زندگی تضمین کند. در روند استفاده از امکانات در راه مقابله منطقی و فراگیر مسایل دنیای جدید به خصوص نگرش های

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها